۱۳۹۱ مهر ۲۲, شنبه

ناهشیار < هشیار < هشیارتر

وقتی عاشق زن یا مردی می شوی، احساس می کنی معجزه ای اتفاق افتاده؛ اما کم کم آن معجزه محو می شود و همه چیز تکراری. بی حوصله می شوی. بی حوصلگی آگاه و هشیار شدن از تکرار است. حیوانات چون نمی توانند گذشته را به یاد بیاورند، بنابراین نمی توانند احساس تکرار کنند. یک گاو همان علف را هر روز با همان لذت می خورد؛ اما تو نمی توانی این طور باشی. دیر یا زود هر چیز جدیدی هم که وارد زندگیت کنی تکراری خواهد شد.
راه بیرون آمدن از این تکرار، آگاه تر و هشیارتر شدن است. نگاه عمیق تر. یک بار دیگر به عشق ات نگاه کن. او همان زن یا مرد قبلی نیست. هیچ کس نمی تواند یکسان بماند. فقط ظاهر است که فریب می دهد. باید هشیارتر و دقیق تر باشی تا تغییرات را بیشتر ببینی. درختی که امروز می بینی همان درخت دیروزی نیست. برگ های زیادی افتاده اند، برگ های تازه ای روییده اند اما تو آن مقدار هشیار نبوده ای که این تغییرات را ببینی.
اجتناب از بی حوصلگی دو راه بیشتر ندارد؛ یا کاملا ناهشیار باش و مثل گاو زندگی کن، یا اینکه چنان هشیار باش که در هر تکرار چیز تازه ای ببینی ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر